این روزها، راهاندازی کسبوکار به مراتب سادهتر از هر زمان دیگری شده است. چه بسیار کسانی که با راهاندازی یک وبسایت، فروشگاه اینترنتی یا حتی کانال یوتیوب یا صفحه اینستاگرام به درآمدی بسیار بالا میرسند.
همه اینها کسانی که کارمند هستند را وسوسه میکند وارد دنیای کارآفرینی شوند و کسبوکاری برای خود ایجاد کنند.
کتاب «از کارمند تا کارآفرین: چطور آزادیتان را به دست آورده و کاری که برایتان ارزشمند است را انجام دهید» (Employee to Entrepreneur: How to Earn Your Freedom and Do Work that Matters) به بررسی مسیری میپردازد که میتواند ما را از یک حقوقبگیر سر برج به یک صاحب کسبوکار که از کار کردن لذت میبرد تبدیل کند.
استیو گلوسکی (Steve Glaveski) در این کتاب که در سال ۲۰۱۹ منتشر شده تاکید دارد آنچه بیش از همه برای موفقیت در کسبوکار به آن نیاز داریم، برخورداری از «ذهنیت کارآفرینی» است. ذهنیت کارآفرینی بر انطباق سریع با تغییرات استوار است. در واقع یک کارآفرین میتواند خیلی سریع متوجه تغییرات صورت گرفته در حوزه فعالیت خود شده و به سرعت در این زمینه دست به اقدام بزند.
تعبیری دیگر از شکست
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که خواسته باشید نواختن یک ساز مثل گیتار را بیاموزید. چند جلسهای به کلاس میروید و هنوز نمیتوانید یک قطعه را به طور کامل بنوازید. حتی در نواختن همان قطعه ساده هم خوب نیستید!
شاید همانند بسیاری دیگر از افراد در این موقعیت، با خودتان بگویید که اصلا برای این کار ساخته نشدهاید و از خیرش بگذرید. اگر این طور است، احتمالا درگیر مشکلی جدی یعنی «ذهنیت ثابت» (fixed mindset) هستید.
ذهنیت ثابت به این معناست که ظرفیتها و تواناییهای ما محدود و مشخص است و جای پیشرفت چندانی ندارد. این ذهنیت در برابر ذهنیت رشد (growth mindset) قرار میگیرد. بر اساس ذهنیت رشد، هر انسان میتواند به تدریج در زمینههای مختلف بهبود یابد.
برای موفقیت در کارآفرینی باید از ذهنیت رشد استقبال کنیم. بر اسای این ذهنیت، شکست و روند کُند پیشرفت، زمینه را برای رشد و پیشرفت مهیا میکند.
کارآفرینی، ماراتن است!
نویسنده در بخشی از کتاب به این نکته اشاره میکند که کارآفرینی بیشتر شبیه به یک «ماراتن» است تا «دوی سرعت»! درست همان طور که در ماراتن به استقامت و پیشرفت تدریجی نیاز داریم، در کارآفرینی نیز باید رویکردی تدریجی را در پیش بگیریم. این رویکرد بر یادگیری و انطباق هر چه بیشتر با واقعیتهای بازار و جامعه استوار است.
انگیزههایتان را بشناسید
فرض کنید با دوستان در کافهای هستید و آنها کیک شکلاتی سفارش میدهند. دیدن ظاهر خوشمزه کیک شکلاتی حسابی شما را وسوسه میکند. اما به سرعت به یاد توصیه پزشک میافتید که خوردن این خوراکیها را برایتان ممنوع کرده است. چون سلامتی برایتان مهمتر است، حتی از قید ناخنک زدن به کیک شکلاتی هم میگذرید.
درست همان طور که سلامتی میتواند یک هدف و انگیزه مهم در رفتارهای روزمره باشد، باید انگیزه عمیق و درونیتان برای ورود به دنیای کارآفرینی را بیابید. چرا دوست دارید دیگر کارمند نباشید و کسبوکار خودتان را راه بیاندازید؟
نویسنده کتاب پیشنهاد میکند از روشی به نام پنج اف (five Fs method) استفاده کنید. در این تمرین باید به هر کدام از این موارد که با حرف انگلیسی اف شروع میشود، نمرهای از ۱ تا ۱۰ بدهید. این پنج مورد عبارتند از:
- آزادی (Freedom)
- استقلال مالی (Financial independece)
- رضایت درونی (Fullfillment)
- سلامت و تناسب اندام (Fitness)
- خانواده و دوستان (Family and friends)
نویسنده توصیه میکند هر دو سه ماه یک بار بر اساس وضعیتی که هماکنون دارید، به این موارد نمره بدهید. اگر کارمند هستید و مجموع نمرات داده شده به این موارد پنجگانه بالا بود، شاید اصلا هیچ انگیزه جدی برای کارآفرین شدن نداشته باشید. اما اگر نمره ۳ تا ۵ مورد از اینها خیلی پایین بود، احتمالا کارآفرینی مسیر درستی است که باید در پیش بگیرید.
جمعآوری نقاط و اتصال دادهها
بیایید یک تمرین ذهنی انجام دهیم:
یک اسکیتبرد، دوچرخه و موتور سیکلت را در نظر بگیرید. هر کدام از اینها دارای اجزایی هستند. اسکیت برد یک بدنه و چندین چرخ دارد. دوچرخه دارای زین، پدال، زنجیر، دو چرخ و چندین بخش دیگر است. موتورسیکلت نیز دارای موتور، باک بنزین، ترمز، کلاچ و چندین بخش دیگر است.
حالا ببینید چطور میتوانید این قطعات را با هم ترکیب کنید تا وسیلهای جدید بسازید. مثلا شاید بتوان با ترکیب بدنه اسکیتبرد، زیر دوچرخه و موتور و باک بنزین موتورسیکلت یک جت اسکی ساخت!
این روش تجزیه و ترکیب را در اصطلاح «الگوی تفکر بر مبنای اصول اولیه» (first principle thinking) مینامند. بسیاری از کارآفرینان موفق مثل ایلان ماسک (بنیانگذار تسلا) یا جف بزوس (بنیانگذار آمازون) از همین رویکرد بهره میگیرند.
جمعآوری و اتصال ایدههای مختلف، اساس کارآفرینی است. واقعیت این است که بسیاری از نوآوریهای کوچک و بزرگ از همین الگو حالص میشود.
اما نکته مهمی که در این کتاب به آن اشاره شده، ضرورت «جمعآوری» نقاط مختلف (ایدهها) پیش از اتصال آنها به هم (یعنی پدید آوردن ایدهای نوآور) است.
نویسنده پیشنهادی را هم در این زمینه مطرح میکند: بهترین راه این است که هر هفته بین ۲ تا ۴ ساعت را به یادگیری اختصاص دهید. برای این کار باید محتواهای مشخصی را مورد استفاده قرار دهید. مثلا میتوانید هر روز پیش از رفتن به سر کار، یک ربع درباره نوآوریهای مختلف در حوزه کاری خودتان مطالعه کنید.
شاید یکی چند روز یا هفته اول، هیچ ایده جدیدی به ذهنتان نرسد. اما به تدریج که با ایدههای بیشتری آشنا میشوید، امکان اتصال آنها نیز بیشتر میشود.
بیگدار به آب نزدید
در محل کارتان متوجه میشوید بیشتر همکارانتان به اندازه کافی میوه مصرف نمیکنند. ایده جدیدی به ذهنةان میرسد: راهاندازی شرکتی برای عرضه میوه شسته و تکهشده در بستهبندیهای کوچک!
ذوقزده میشوید و تصمیم میگیرید به سراغ اجاره فضا برای بستهبندی و برداشت از حساب بانکی برای خرید تجهیزات بروید. اما عجله نکنید! یک جای کار حسابی میلنگد!
یکی از اساسیترین دلایل شکست کسبوکارها و به ویژه کسبوکارهای نوآور، نیازمودن ایده است. آیا واقعا همکارانتان حاضرند میوه بستهبندیشده بخرند؟
به همین دلیل ابتدا باید فهرستی از ریسکهای اصلی پیش روی کسبوکار مورد نظرتان تهیه کنید. این فهرست دربردارنده مواردی است که در صورت نادرست بودن، به شکست کسبوکارتان منجر میشود.
هر کدام از موارد این فهرست به این صورت آغاز میشود: «فکر میکنم ….»
مثلا: «فکر میکنم کارکنان شرکتهای مستقر در مرکز شهر، از این محصول استقبال میکنند و هر روز آن را سفارش میدهند.»
سپس باید در مقیاس محدود به ارزیابی درستی یا نادرستی این پیشفرضها بپردازید. به این ترتیب، ریسکهای پیش روی کسبوکارتان تا حدی کاهش مییابد (ولی همچنان ریسک موجود خواهد بود!)
زمان را دریاب
پرت شدن حواس در زمان کار کردن یکی از مشکلاتی است که تقریبا همه ما با آن دست به گریبان هستیم. اعلانات گوشی، لپتاپ و دستگاههای مختلف میتواند تمرکزمان را بر هم زده و از بهرهوری ما بکاهد.
تمرکز یکی از مهمترین اصول در مسیر کارآفرینی است. نویسنده در این کتاب توصیه میکند حتما کارهای دارای اولویت و ارزش بیشتر را شناسایی کرده و سایر کارها را به دیگران واگذار کنیم. مثلا اگر مهارتی دارید که با استفاده از آن میتوانید ساعتی ۵۰ دلار به دست آورید، باید کارهای معمولی مثل نوشتن گزارش را به افرادی دیگر واگذار کرده و مثلا ساعتی به آنها ۱۰ دلار بدهید. به این ترتیب، وقتتان برای انجام کارهای ارزشمندتر و با بازدهی بیشتر آزاد میشود.
خرید این کتاب
این کتاب را میتوانید به صورت آنلاین از ایندیگو یا از طریق آمازون کانادا تهیه کنید.
